داستان زیبا |
👇🏻داستان زیر هیچوقت برایم کهنه و تکراری نمی شود…
«سهل خراسانی» به حضور امام صادق علیه السلام آمد و از روی اعتراض گفت: چرا با اینکه حق با تو است نشسته ای و قیام نمی کنی.
⁉️ حال صد هزار نفر از شیعیان تو هستند که به فرمان تو شمشیر را از نیام بر می کشند، و با دشمن تو خواهد جنگید.
امام برای اینکه عملا جواب او را داده باشد، دستور داد، تئوری را آتش کنند، و سپس به سهل فرمود: برخیز و در میان شعله های آتش تنور بنشین.🔥
💥سهل گفت: ای آقای من، مرا در آتش مسوزان، حرفم را پس گرفتم، شما نیز از سخنتان بگذرید، خداوند به شما لطف و مرحمت کند.
در همین میان یکی از یاران راستین امام صادق علیه السلام به نام هارون مکی به حضور امام رسید امام به او فرمود: کفشت را به کنار بینداز و در میان آتش تنور بنشین، او همین کار را بی درنگ انجام داد و در میان آتش تنور نشست. :)
امام متوجه سهل شد و از اخبار خراسان برای او مطالبی فرمود گوئی خودش از نزدیک در خراسان ناظر اوضاع آن سامان بوده است.
سپس به سهل فرمود: برخیز به تنور بنگر، چون سهل به تنور نگاه کرد، دید هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است.:mrgreen::mrgreen:
🔺امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این شخص وجود دارد؟
عرض کرد: #سوگند_به_خدا حتی یک نفر در خراسان، مثل این شخص وجود ندارد.
فرمود: من خروج و قیام نمی کنم در زمانی که (حتی) پنج نفر یار راستین برای ما پیدا نشود، ما به وقت قیام آگاه تر هستیم.
کاش می شد خود را با این یاران ائمه (علیهم السلام) مقایسه کنیم و به خودمان نمره بدهیم.
فکرش را بکنید اگر در آن موقعیت ما بجای هارون مکی بودیم چه رفتاری داشتیم؟
1- مانند هارون مکی اطاعت از دستور امام می کردیم.😇
2- می گفتیم که تنور داغ است و خطر دارد. 😱
3- می گفتیم برای چه؟؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
التماس دعای فرج💐
فرم در حال بارگذاری ...