والعصر


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

والعصر



  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • یاری
  • رسم عاشقی
  • درس های زندگی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟
     
       
      معدل ده هزار صلوات    

    ​

    موضوعات: درس های زندگی  لینک ثابت [یکشنبه 1396-01-20] [ 04:37:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ولی فقیه    

    ⁉️آیا ولی فقیه نائب امام زمان علیه السلام است؟
    ✍🏻در این سوال دو کلمة محوری «ولی» و « نائب» وجود دارد که اگر معنای آنها خوب درک شود به خیلی از سوال ها و شبهات پاسخ داده می شود. 

    کلمة « ولی » یا همان #ولایت به معنای فرمانروایی، سرپرستی و رهبری جامعة دینی است. ( عبدالله حاجی صادقی، ولایت محوری، ص 30 )

     و بر طبق عقل، آيات و روايات متعدد تا امام معصوم #ظهور دارند كسي حق سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی و اجرای احكام اجتماعي اسلام را ندارد. بنابراین اگر كسي غير از امام معصوم در جایگاه حكومت قرار بگیرد و خود را رهبر جامعه اسلامی معرفی کند حتما غاصب است. 
    ⁉️اما در زمان #غيبت که امام معصوم علیه السلام در جامعه حاضر هستند اما #ظاهر_نیستند؛ این سوال جدی پیش می آید که چه كسي حاكم جامعه اسلامی و مجری احکام اسلامی خواهد بود؟

     جواب این سوال روشن است؛ كسي كه #حكم_خدا را بهتر از همه بشناسد؛ در مقام اجرا قوانین، #اهل_خيانت_نباشد؛ #شجاعت لازم براي اجراي حكم خدا را داشته باشد؛ و آن اندازه #تدبیر_کنندة خوبی باشد كه بتواند مصالح جامعه و دين را خوب تشخيص دهد.

    👆🏻👆🏻اينها شرایطي است كه هم عقل آنها را براي جانشين حكومتي امام معصوم تایید مي کند و هم خود امام معصوم علیه السلام در ضمن روایاتی به آن اشاره فرمودند. چنين كسي همان فقيه عادل و شجاع و مدبر یعنی « ولی فقیه » است؛ كه در زمان غيبت امام زمان علیه السلام 👌🏻بايد سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد. 
    ✨امام صادق علیه السلام می فرمایند:

    « بنگرید که از میان شما چه کسی است که حدیث ما را روایت می کند و چشم به حلال و حرام ما دارد و احکام ما را می شناسد، باید به حکم او تن دهند که همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم پس هرگاه به حکم ما حکم کند به راستی که روی گرداننده از آن حکم، خدا را دست کم گرفته و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند خدا را رد کرده و در حد #شرک به خداست.» عاملی، وسایل الشیعه، ج 27، ص 137 
    📍بنابراین چنين فردی، #نائب_امام_غايب در امور حکومتی است؛ «نائب» يعني كسي كه مسئوليت كسي ديگر را به جانشيني از او انجام مي دهد. پس دقت کنید كه ولي فقيه، جانشين و نائب امامت امام غايب نيست؛ 

    بلكه جانشين و نائب حاكميت سياسي امام غايب مي باشد؛ چون امام زمان علیه السلام در زمان غيبت، همچنان امام است و به دلیل غايب بودنش، امكان آن را ندارد كه حكومت سياسي را به طور علنی و آشکار بر عهده بگیرد.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    التماس دعای فرج

    موضوعات: درس های زندگی  لینک ثابت  [ 04:23:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      اعمال ساده،ولی ثواب فراوان    

    یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی اعمال ساده و راحت، ثواب هایی بسیار زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است.❗️راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. :)مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود.
    🌟ایشان می گفت: “بچه تر که بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود.

    👦من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد،

    🍫اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت.

    اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند.

    🌞ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت.

    💰دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم.

    ;)امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛

    😍فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود.”
    💎آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، 😥دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند.
    🌹و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت می‏كنم، پس [آنان‏] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.

    البقرة آیه 186

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    التماس دعای فرج

    موضوعات: درس های زندگی  لینک ثابت [جمعه 1396-01-18] [ 03:58:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شباهت به امام عصر    

    #شباهت_حضرت_ولیعصر_عج_با_انبیا_الهی6⃣
    حضرت #لوط علیه السلام و حضرت #یعقوب علیه السلام
    خداوند فرشتگان را برای یاری حضرت لوط علیه السلام فرستاد؛ برای یاری حضرت مهدی(عج) نیز فرشتگان فرود خواهند آمد. یعقوب علیه السلام در فراق یوسف علیه السلام به قدری گریست تا چشمانش از اندوه سفید شد و بینایی خود را از دست داد در حالی که حضرت خشم خود را فرو می خورد؛ حضرت مهدی(عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید، در اندوه جدّش امام حسین علیه السلام بسیار می گرید، در حالی که خشم خود را فرو می برد تا زمانی که اجازه ظهور بیابد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش بگیرد. یعقوب علیه السلام منتظر فرج بود؛ حضرت مهدی(عج) نیز منتظر فرج می باشد.

    موضوعات: درس های زندگی  لینک ثابت  [ 03:50:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شعرمهدوی    

    تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر.

    تنها، چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟
    وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند.

    دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر.
    تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد.

    گم می شود صدای تو در خنده های شهر.
    تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل.

    ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر.
    دلخوش نکن به “ندبه"ی جمعه، خودت بیا.

    با این همه گناه نگیرد دعای شهر!
    اینجا کسی برای تو کاری نمی کند.

    فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر.
    گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند. 

    شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر.
    هر روز دیده می شوی اما کسی تو را.

    نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر.
    جمعه…غروب… گریه ی بی اختیار من.

    آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر……
    🌺الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج 🌺

    موضوعات: درس های زندگی  لینک ثابت  [ 03:48:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 7 8 9 ...10 ...11 12 13 ...14 ...15 16 17 ... 47 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود